تو روستامون داریم خونه میسازیم
یه قسمتیش رو بابام خودش گفت انجام میدم
بماند سه روزه که به خاطر باران اینور اونورش میکنه
امروز اومدیم سر خونه،بیل به دست
ملات درست کردم،بلوک و اجر دادم دست پدر
میگم بسم الله شروع کن
رفته بالا دیوار یک ساعت دوتا بلوک کار گذاشته میگم گفتین یه ساعت کار داره هاااا
اخرش راضیش کرذم بنا بیاره
عااااقا کار را به کاردانش بسپارید
خدا این بارش نمیشد تابستون می بود که زمین جون بگیره نه سیل ببره
تعطیلات ما هم تموم شد و فردا به سوی پادگان
دوستان تهرانی بیاید بریم بیزون اون تعطیلاته
+ یه درخت هلو داخل حیاطمون کاشتم سال پیش،امسال شکوفه زده،بنا به دلایلی به خشک شدنش راضیم و با تنفر نگاهش میکنم
درباره این سایت